نگاهي به علم انگشت نگاري

پدیدآورامیر شریفی خضارتی

تاریخ انتشار1388/12/13

منبع مقاله

share 1162 بازدید
نگاهي به علم انگشت نگاري

‌امير شريفي خضارتي

اين مقاله با نگاهي به علم انگشت‌نگاري از منظر تاريخي و علمي به بررسي برخي از ادله شرعي اسلامي به ويژه آيات قرآن كريم در مورد اثر انگشت مي‌پردازد. مقدمه علوم جنايي را مي‌توان از زواياي گوناگون (جرم‌شناسي ،حقوقي و...) مطالعه و طبقه‌بندي كرد. عده‌اي از حقوقدانان جرم‌شناس يا جرم‌شناسان حقوقدان علوم جنايي - يعني علوم مربوط به جرم و به تبع آن مربوط به كيفر را به چهار شاخه تقسيم كرده‌اند.
شاخه نخست يا هسته اين علوم، در رشته‌هاي مختلف حقوق كيفري خلاصه مي‌شود (حقوق جزاي عمومي، حقوق جزاي اختصاصي، آيين دادرسي كيفري، حقوق زندان و زندانيان،...)؛ شاخه دوم به جنبه‌هاي تجربي اين علوم مربوط است كه به طور كلي يا در جهت كشف و اثبات جرم به كار مي‌رود (علوم جرم‌يابي) يا در جهت مطالعه و تحليل ماهيت جرم، ماهيت كيفر و علل ارتكاب جرم و تحولات مربوط به كيفر مورد استفاده قرار مي‌گيرند (علوم جرم‌شناختي - كيفرشناختي)؛ شاخه سوم به فلسفه حقوق كيفري اختصاص دارد؛ سرانجام رشته مطالعاتي جديدي به عنوان شاخه چهارم مطرح شده است كه حقوقدانان جزمي آن را " سياست كيفري "و حقوقدانان آشنا به مباحث جرم‌شناسي و حقوق بشر آن را " سياست جنايي" مي‌نامند.
علوم جرم‌يابي (criminalistique) مجموعه دانش‌ها و فنوني هستند كه به كشف جرم و شناخت و دستگيري بزهكاران كمك مي‌كنند. پيشرفت‌هايي كه امروزه در شيوه‌هاي كشف جرم حاصل شده، از تعداد جرايم نامكشوف و بزهكاران ناشناخته كاسته است . علوم جنايي به دو قسمت تقسيم مي‌شوند كه عبارتند از:
1- علوم محض (پزشكي قانوني، سم‌شناسي قانوني، پليس علمي و...)،2- علوم انساني در حوزه متدلوژي (روانشناسي قضايي و...) "پليس علمي" (scientific Police) يا "كشف علمي جرايم" از جمله شاخه‌هاي مهم علوم جرم يابي و به تبع آن "علوم جنايي تجربي" است. تا اواخر قرن 19 شيوه كشف جرايم و دستگيري مجرمين در كشوهاي مختلف، چندان تفاوتي با هم نداشت و افراد پليس پس از حضور در محل وقوع جرم و استماع شهود و تهيه صورت مجلس، در صورت امكان به دستگيري مجرم يا متهم اكتفا مي‌نمودند. به تدريج پليس كشورهاي مختلف براي مبارزه با بزهكاري و كشف جرايم و دستگيري مجرمين به روش‌هاي خاص علمي متوسل شدند.
در نتيجه علم جديدي تحت عنوان "پليس علمي" يا "پليس تكنيك" به علوم جديد افزوده گرديد. در تعريف اين علم بين دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد. برخي عقيده دارند كه پليس علمي رشته‌اي از علوم جرم‌يابي بوده و علم مستقلي محسوب نمي‌شود. بعضي ديگر نيز پليس علمي را علم كشف بزه و شناسايي و تعقيب بزهكاران تعريف كرده‌اند . به هر حال بررسي پيرامون شيوه‌هاي ارتكاب جرم و وسايلي كه براي انجام دادن آن به كار رفته و آثار و نشانه‌هايي كه از مجرم باقي‌ مانده است، موضوع مطالعات پليس علمي است. تشخيص جعل و اسناد مجعول، تعيين نوع اسلحه در ارتكاب جرم، تهيه تصوير مجرم براساس اظهارات گواهان و سرانجام بررسي آثار انگشتان در "انگشت‌نگاري" از جمله زمينه‌هاي اصلي تحقيقات پليس علمي است . علم "انگشت‌نگاري" (Doctyloscopy) از جمله مباحث مهم پليس علمي تلقي مي‌شود. انگشت‌نگاري عبارت است از به دست آوردن تصوير خطوط برجسته (نقوش) سرانگشتان اشخاص و به معناي وسيع كلام، علم استفاده از آثار انگشت در تشخيص هويّت اشخاص و كشف جرايم مي باشد .
تشخيص هويت اشخاص به مقايسه خطوط برجسته انگشتان محدود نمي‌شود و مقايسه خطوط برجسته اصطكاكي روي پنچه‌هاي دست و پا را نيز در بر مي‌گيرد. يادآوري اين نكته ضروري است كه اصطلاح انگشت‌نگاري به طور مساوي كليه خطوط برجسته اصطكاكي را كه روي بدن انسان يافت مي‌شود در بر مي‌گيرد. تجربيات گذشته نشان مي‌دهد كه هويّت‌هاي بي‌شماري از روي آثار پنچه‌هاي دست و پا به دست آمده است و اين شيوه از تعيين هويت به همان اندازه مدارك حاصل از آثار انگشت معتبر است . به هر حال مطالعه علم انگشت‌نگاري از منظر تاريخي و علمي به شناخت آن منتج خواهد شد. همچنين بررسي برخي از ادله شرعي اسلامي به ويژه آيات قرآن كريم در مورد اثر انگشت حائز كمال اهميت است.

گفتار اول: بررسي تاريخي انگشت‌نگاري

بند اول: تاريخچه انگشت‌نگاري غيرعلمي تاريخ انگشت‌نگاري چندان روشن و كامل نيست، مع‌الوصف از دوران قديم نكات قابل توجهي يافت شده است.
اين نكات كه با وجود تاريكي، باعث شگفت دانشمدان امروز گرديده‌اند بيشتر متعلق به خاور دور مي‌باشد و تا آنجايي كه مدارك تاريخي نشان مي‌دهد، فقط در چند مورد در اروپا و امريكاي قديم نسبت به آثار انگشت توجه نموده‌اند. بشر از گذشته‌هاي خيلي دور به خطوط برجسته‌اي كه خداوند متعال در كف دست و پا و سرانگشتان او خلق كرده، توجه نموده و اين توجه را به صور گوناگون نشان داده است. حتي چنين به نظر مي‌رسد كه انسان‌ها ابتدا در خلق آثار هنري از آنها الهام گرفته‌اند. مشاهده نقوش حجاري شده خطوط برجسته كف دست انسان‌هاي ماقبل تاريخ بر ديوار غاري در كوه پيرنه اسپانيا يا كشف لوح سنگي مربوط به چند صد سال قبل در كنار درياچه "كجم كوجيك" در منطقه "نواسكاتيا" واقع در كشور كانادا كه اثر خطوط كف دست و نوك انگشتان روي آن حكاكي شده است و همچنين اشكال حجاري شده خطوط برجسته سرانگشتان بر ديوار سنگي قبري در جزيره "گاورانيس" در ايالت "بريتاني" فرانسه مؤيّد اين نظر است . در مورد اخير در سال 1839 در جزيره "گاورانيس" قبر كهنه‌اي كشف گرديد كه روي ديوارهاي سنگي آن اشكال و لوح‌هاي عجيبي به شكل مار و كمان و انگشت حك شده بود. امروزه معتقدند اين شكل‌ها، طرح‌هاي شاخص نقش‌ها و اشكال و برجستگي‌هاي سرانگشت بوده است .
افتخار استعمال آثار انگشت در اموري كه جنبه اقتصادي داشت، متعلق به مشرق زمين است چنانكه روي بشقاب‌هاي گلي قديمي بابل، آثار خطوط انگشت ديده مي‌شود. همچنين بابلي‌ها در آن موقع، براي جلوگيري از جعل اسناد اثر انگشت خود را روي گل نرمي زده و آن را به عنوان امضاء براي رسيد يا هر سند ديگر به كار مي‌بردند. در چين حتي قبل از ميلاد مسيح از آثار انگشتان به عنوان مهر و وسيله تشخيص هويّت استفاده مي‌شد . در مجموع مي‌توان گفت اثر انگشت به عنوان امضاء اشخاص در خاور دور، خصوصاً در چين، تاريخي روشن‌تر دارد. في‌المثل بر طبق قانون "تاي هو" در چين باستان، شوهر مي‌توانست به يكي از دلايل هفت‌گانه (عدم تمكين، نازايي، هرزگي، حسد، جزام، پرحرفي و سرقت) همسر خود را طلاق دهد و در اين قبيل مواقع، بايد شخصاً طلاق‌نامه را نوشته و به همسر خود تسليم مي‌نمود و چنانچه اين قبيل اشخاص بي‌سواد بودند، شخص ديگري طلاق‌نامه را مي‌نوشت و آن‌ها ذيل آن را انگشت مي‌زدند. همچنين برخي از بازرگانان چيني قالبي از خطوط برجسته سرانگشت خود را به صورت مهر سفالي تهيه كرده و نزد شخصي امين مي‌گذاشتند تا اگر در غيابشان سندي به آنها نسبت داده شود، شخص امين با مقايسه اثر انگشت روي سند و مهر مذكور بتواند به اصالت يا جعلي بودن آن پي ببرد. حدود 12 قرن پيش در چين، هنگام پرداخت وام به اشخاص اثر انگشت وام‌گيرنده و گواهان در سند وام اخذ مي‌شد.
در سال 1839 نيز در اين كشور، يك سند قديمي در مورد فروش قطعه زميني به دست آمده است كه اثر انگشت شخصي به نام "مادر چوئن" روي آن منعكس است . "رابرت هيندل" جرم‌شناس آلماني، تاريخ انگشت‌نگاري در خاور دور را به دقت مورد بررسي قرار داد و به اين نتيجه رسيد كه به طور كلي در سال‌هاي 906 الي 618 قبل از ميلاد از آثار انگشت براي تشخيص هويّت استفاده مي‌شده است. بعدها چيني‌ها نوعي طبقه‌بندي براي آثار انگشتان مجرمين ترتيب دادند كه اساس آن روي "لوپ و ورل" بود. سيستم طبقه‌بندي چيني در سال 1886 به وسيله "دكتر ماكارتي" در يك روزنامه چاپ و منتشر گرديد و "گالتون" از اين مقاله استفاده نمود و چنانكه "هيندل" مدعي است "گالتون" سيستم طبقه‌بندي خود را احتمالاً از چيني‌ها اقتباس نموده است و سيستم طبقه‌بندي هانري-گالتون كه در غالب نقاط دنيا استعمال مي شد، اقتباسي از سيستم طبقه‌بندي چيني ها است . قديمي‌ترين موردي كه تاكنون درباره استفاده از اثر انگشت (خطوط پوستي) براي شناسايي مجرمان و كشف جرم در تاريخ ثبت شده، مربوط به قرن اول بعد از ميلاد است.
در اين زمان يك وكيل مدافع رومي به نام "كوئين تيليانوس" در دادگاه از يك مرد كور كه متهم به قتل پدر خود بود، دفاع كرد و سعي فراواني به كار برد كه نشان دهد قاتل، نامادري متهم است و نه خود او. در صحنه جنايت علامت‌هاي خوني كف دست روي ديوار ديده مي‌شد و دادگاه نيز از وجود اين علايم خوني عليه مرد كور استفاده نمود. ولي وكيل مدافع كوشش داشت ثابت كند كه همان علايم مخصوص، به وسيله نامادري متهم روي ديوار گذاشته شده است تا سوءظن را به طرف ناپسري خود متوجه نمايد. بنابراين مي‌توان گفت "تبرداران روم" (مأمورين مخصوصي كه تبر در دست داشته و وظيفه پليس امروزي را انجام مي‌دادند) براي كشف آثار كف دست و استفاده از آن‌ها به عنوان دليل جرم، خيلي نزديك شده بودند؛ اما براي تشخيص هويت، ابداً كوششي به عمل نيامده بود .
بند دوم: تاريخچه انگشت‌نگاري علمي سابقه تاريخي بررسي خطوط برجسته سرانگشتان و كف دست و پا به صورت علمي به نيمه دوم قرن هفدهم ميلادي بر مي‌گردد. درسال 1684 "دكتر نهيما گريو" در انگلستان و در سال 1686 "دكتر مارسلو مالپيگي" در ايتاليا اين خطوط برجسته و نيز منافذ ريز پوست كف دست و پا را از ديدگاه پزشكي مورد مطالعه قرار دادند. در سال 1788 دانشمند ديگري به نام "ماير" از نظر تشريحي توضيحاتي درباره خطوط پوستي داد. وي عقيده داشت كه هرگز اين خطوط در دو نفر مانند هم نيستند.
در سال 1823 "پروفسور جان پركينج" استاد دانشگاه "برسلو" آلمان توانست 9 نمونه متمايز نقوش سرانگشتان را مشخص نمايد . تشخيص هويّت به وسيله آثار انگشت، از سوي دو نفر انگليسي كه در آسيا زندگي مي‌كردند، در يك زمان ولي به صورت جداگانه كشف گرديد. يكي از اين دو نفر "سر ويليام هرشل" فرماندار ناحيه "هوقلي" ايالت بنگال در هندوستان بود، و نفر ديگر "دكتر هنري فالدز" مي‌باشد كه از كارمندان بيمارستان در "چسو كيجي" شهر توكيو در كشور ژاپن بود. هر دو نفر مزبور مدعي بودند كه از هيچ گونه سابقه‌اي در مورد استفاده قبلي آثار انگشت به منظور تشخيص هويت در آسيا مطلع نبوده‌اند؛ ولي به هر صورت اين طور به نظر مي‌رسد كه كشف و ظهور انگشت‌نگاري در قاره آسيا - كه قبلاً مهد انگشت‌نگاري به منظورهاي ديگر بوده است- يك امر تصادفي نبوده است . به هرحال بايد گفت اساسي‌ترين تحقيقات علمي در مورد آثار انگشت از نيمه دوم قرن نوزدهم آغاز شد.
درسال 1858 "ويليام هرشل" افسر ارتش انگليس كه مأمور خدمت در كمپاني هند شرقي در بنگال هندوستان بود، به تقليد از كارفرمايان چيني و هندي، در تنظيم اسناد و عقد قراردادها از كارگران و افراد طرف معامله اثر انگشت مي‌گرفت تا آن‌ها خود را موظّف به رعايت تعهدات خويش بدانند. از آنجايي كه او از اعمال اين روش نتايج مطلوبي به دست آورد، نسبت به خاصيت اثر انگشت كنجكاو شد و به مدت 20 سال روي اثرات انگشت اشخاص مختلفي كه در دفعات متفاوت از آن‌ها اخذ كرده بود مطالعه نمود و دريافت كه اولاً: در اثر مرور زمان نقش خطوط برجسته سرانگشتان اشخاص تغيير پيدا نمي‌كند، ثانياً: اين نقوش در هر شخصي منحصر به فرد بوده و با ديگران تفاوت دارد. هرشل پس از كشف اين موارد در سال 1877 به مقامات زندان بنگال پيشنهاد نمود از اثر انگشت به عنوان يك نشان منحصر به فرد براي تشخيص هويت زندانيان استفاده شود. ولي مقامات زندان مذكور به دليل عدم درك موضوع از روي تمسخر پيشنهاد او را رد كردند.
به هر حال هرشل بدون آن‌كه به چاپ و انتشار نظريه خود موفق شود به تنهايي به كار خود ادامه داد. قابل ذكر است در زماني كه هرشل اقدامات خود را شروع كرد (سال 1858) هيچ‌گونه اطلاعي براي استفاده از اين آثار انگشت نداشت، ولي به زودي متوجه شد كه مي‌تواند آن‌ها را به منظور تشخيص هويت نيز به كار ببرد. بدين ترتيب شروع به كار نمود و اولين استفاده وي اين بود كه از پرداخت حقوق به شيادان و طراران جلوگيري كرد.2 در سال 1880 يك پزشك اسكاتلندي مقيم ژاپن به نام "دكتر هنري فالدز" كه قبلاً با ملاحظه آثار انگشت روي ظروف گلي قديمي ژاپني، به مطالعه و تحقيق پيرامون اثر انگشت اشخاص علاقه‌مند شده بود و از طرفي نيز توانسته بود در جريان بررسي يك سرقت ثابت نمايد كه اثر انگشت ناشي از تماس دست آلوده به دوده با ديوار كه در محل وقوع جرم به جاي مانده، متعلق به متهم دستگير شده نيست و او بي‌گناه است، طي مقاله‌اي نتيجه تحقيقات خود را در مورد آثار انگشت در مجله "نيچر" (nature) انتشار داد و خود را كاشف انگشت نگاري دانست.
هرشل با ملاحظه مقاله فوق دچار تعجب شد و فوراً به مجله مذكور نامه‌اي نوشت و بدون ادعاي حق تقدم در اين موضوع، اظهار داشت كه او انگشت‌نگاري را بيش از 20 سال عملاً در هندوستان به كار مي‌برده است . در مجموع در مقام مقايسه كار 20ساله "ويليام هرشل" و تحقيقات نظري كوتاه مدت "هنري فالدز" و به شهادت تاريخ مي‌توان نتيجه گرفت كه پايه‌گذار علم انگشت‌نگاري به صورت امروزي "سر ويليام هرشل" بوده است . بنابراين به جرأت مي‌توان گفت هرشل كاشف و مؤسس انگشت‌نگاري مدرن مي‌باشد. البته بايد توجه داشت كه مطالعات فالدز او را به كشف و استفاده از آثار انگشتاني كه تصادفاً و ندانسته در محلي باقي مي‌ماند هدايت نمود، در حالي كه هرشل روي آثار انگشت مطالعه كرده و فهميده بود كه مي‌توان از آن‌ها به منظور تشخيص هويت استفاده كرد . به عبارت ديگر تحقيقات سرويليام هرشل بيشتر در زمينه تشخيص هويت و بررسي آثار انگشت گرفته شده از اشخاص بوده است، در حالي كه تحقيقات دكتر هنري فالدز بيشتر در كشف جرم و شناسايي مجرمان از روي آثار انگشت به جاي مانده در صحنه جرم متمركز بود . نظريه‌هاي هرشل و فالدز در انگلستان توسط "سر فرانسيس گالتون" (1911-1822) رياضي‌دان و انسان‌شناس شهير انگليسي پذيرفته شد و او براي آن‌ها اساس علمي به وجود آورد.
گالتون آثار انگشت جمع‌آوري شده توسط هرشل را به كمك علم رياضي بررسي و تجزيه و تحليل كرد و به اين نكته پي برد كه امكان اين‌كه دو نفر داراي اثر انگشت يكسان باشند، 1 به 64 ميليارد است و عملاً احتمال اين‌كه دو اثر انگشت يكسان بتوان يافت، وجود ندارد. در نتيجه مي‌توان به اثر انگشت اشخاص به عنوان يك وسيله مطمئن براي شناسايي آنان اعتماد كرد. گالتون نخستين كسي است كه نقوش سرانگشتان را به سه دسته كماني (آرچ) ،كيسه‌اي (لوپ) و پيچي (ورل) تقسيم كرد. همچنين گالتون در صدد ابداع روشي براي طبقه‌بندي آثار انگشت اشخاص برآمد كه قبل از اتمام اين كار، عمرش به پايان رسيد . بعد از او "سر ادوارد ريچارد هنري" كه با ويليام هرشل در هندوستان كار كرده و بعدها رئيس شهرباني لندن شده بود، روش طبقه‌بندي آثار انگشت گالتون را تكميل نموده و به دنيا عرضه كرد.
اين روش كه به " روش هنري " شهرت دارد (وعده‌اي نيز آن را روش "هنري - گالتون" مي‌نامند) از سال 1897 در ابتدا در هندوستان - كه در آن زمان مستعمره انگليس بود - مورد استفاده قرار گرفت و در سال 1901 از طرف "اسكاتلنديارد" در انگلستان پذيرفته شد و به تدريج در اكثر نقاط دنيا مورد استفاده قرار گرفت . در حال حاضر تعداد قابل ملاحظه‌اي از كشورهاي جهان از جمله ايران در طبقه‌بندي و بايگاني آثار انگشتان از اين روش استفاده مي‌نمايند . قابل ذكر است كه پذيرش انگشت‌نگاري از سوي "اسكاتلنديارد" باعث منسوخ شدن سيستم "تن پيمايي" به وجود آمده توسط "آلفونس برتيون" (1914-1853) گرديد. در اواخر قرن نوزدهم "يوهان وستيش" استاد جرم‌شناسي اهل آرژانتين نخستين كسي بود كه از زندانيان براي تشخيص هويت آن‌ها انگشت‌نگاري به عمل آورد. وي در سال 1891 براي اولين بار در دنيا، روشي را براي طبقه‌بندي آثار انگشتان ابداع نمود كه هنوز هم در كشورهاي امريكاي لاتين (اسپانيولي زبان) رايج است.
اين روش با وجود ساده و در عين حال جامع بودن، به دليل عدم رواج زبان اسپانيولي در ساير نقاط دنيا، نتوانست در كشورهاي بيشتري رواج پيدا كند. در سال 1892 يك بازرس پليس آرژانتيني به نام "آلوارز" كه معاون و دستيار "وستيش" بود توانست از روي آثار انگشت خون آلود موجود بر روي در كلبه (محل وقوع جرم) مردي را كه متهم به قتل فرزندانش بود، تبرئه كرده و قاتل اصلي را كه همسر وي بود شناسايي نمايد. اين كشف در جلب توجه مردم آن زمان به اهميت اثر انگشت در كشف جرايم تأثير بسزايي داشت . به هر حال بايد گفت انگشت‌نگاري در معني امروزي آن تا زمان مرگ "آلفونس برتيون" در سال 1914 مورد استفاده قرار نگرفت، زيرا با اين‌كه برتيون از انگشت‌نگاري طرفداري مي‌كرد ولي معلوم بود كه طرفداري او صميمانه نبود.
در واقع برتيون اين روش تازه را رقيب "تن پيمايي" خود مي‌دانست . با اين وصف نكته جالب آن است كه عده‌اي به طور قطعي برتيون را كاشف انگشت‌نگاري مي‌دانند . در حالي كه بايد دانست برتيون كاشف "تن پيمايي" بوده است. "برتيوناژ"، "تن پيمايي" يا "پيكر نگاري" يكي از راه‌هاي شناسايي و تعيين هويّت اشخاص بوده و بنا به تعريف عبارت است از تعيين هويت مجرمان بر اساس توصيف و اندازه‌گيري قسمت‌هايي از بدن آنان. برتيون در ابداع اين علم از تحقيقات پدر خويش و بررسي‌هاي "آدولف كتله" (1874-1796) بهره فراوان جست. كتله كشف كرده بود كه دو نفر انسان هرگز مشخصات بدني برابر و يكسان ندارند. عده‌اي از مؤلفان نيز متعقدند تشخيص هويت اشخاص به كمك آثار انگشتان دست، به روش علمي توسط دانشمند انگليسي "گالتون" پايه‌گذاري شد.
عده‌اي نيز بر اين عقيده‌اند از آنجا كه برتيون فرانسوي كه در اداره پليس پاريس مشغول به كار بود، به انگشت‌نگاري توجه كرده است، لذا او پدر علم انگشت‌نگاري است . اما بايد دانست اكثر محققان "سر ويليام هرشل" را مؤسس اين علم مي دانند.
بند سوم :تاريخچه انگشت‌نگاري در ايران در ايران ابتدا از اثر انگشت براي تأييد و امضاي اسناد استفاده شده است. قديمي ترين سندي كه تاكنون به دست آمده و درباره اثر انگشت است، مربوط به قرن هشتم هجري قمري مي باشد. در شرح حال "قوبيلاي قاآن" و "تيمورلنگ" (807-736 هجري قمري) نيز اشاراتي به اثر انگشت شده است .
به هر حال سابقه استفاده از اثر انگشت در اسناد تجاري به عنوان امضا در ايران، به قرن 14ميلادي برمي گردد، اما سابقه اثر انگشت براي تشخيص هويت و كشف جرم به اواخر حكومت قاجاريه مربوط مي شود. درسال 1291 هجري شمسي، در زمان صدارت محمد علي خان علاء السلطنه، كه عين الدوله وزير كشور بود، دولت به فكر استفاده از وجود مستشاران خارجي براي ايجاد اصلاحات در ادارات دولتي افتاد و در نهايت "ژنرال يالمارسن" سوئدي براي ژاندارمري و سپس به معرفي وي شخصي به نام "وستداهل" براي نظميه (شهرباني) استخدام شدند. وستداهل نيز شخصي به نام "بري دال" را كه قبلاً در استكهلم مأمور آگاهي بود در تأمينات (آگاهي) نظميه به خدمت گمارد. شخص اخير در سال 1295 هجري شعبه "آنتروپومتري" (تن پيمايي) را به رياست "ناصر قلي رادسر" و شعبه "داكتيلوسكپي" (انگشت‌نگاري) را به رياست "احمد علاپور" در تأمينات آن روز داير كرد. از آن به بعد، انگشت نگاري از مجرمان در ايران متداول شد.
البته كلاسه و طبقه بندي آثار انگشت در آن زمان انجام نمي شد. نهايتاً از سال 1333 هجري شمسي،" سيستم طبقه بندي هنري "در ايران متداول شده وآاثار انگشت بر اساس اين سيستم كلاسه و بايگاني مي گردد.

گفتار دوم: علم انگشت‌نگاري

بند اول: خطوط روي انگشتان چيست؟ قسمت اعظم بدن انسان از مو پوشيده شده است. در اغلب نقاط اين موها رشد نكرده و به چشم ديده نمي‌شود. چند نقطه از بدن نيز به كلي فاقد مو است مانند كف دست و انگشتان و كف پا. در نقاط فاقد مو در اغلب پستانداران خطوط برجسته‌اي وجود دارد كه "ريج" يا "خطوط" ناميده مي‌شوند.
اين خطوط طرح‌ها و اشكال مختلفي را تشكيل مي‌دهند كه در محل‌هاي مختلف و در حيوان‌هاي متفاوت، فرق مي‌كنند . بنابراين خطوط برجسته پوستي مختص به انسان نيست و در دست و پا يا زير دم برخي پستانداران نيز مشاهده مي‌گردد. به طور كلي چه در انسان و چه در ساير پستانداران، در نقاطي كه خطوط برجسته پوستي وجود دارد، مو وجود ندارد و در نقاطي كه مو وجود دارد، اثري از خطوط برجسته پوستي مشاهده نمي شود . پوست بدن از دو ورقه اصلي تشكيل شده است كه عبارتند از قشر بيروني و قشر داخلي. در روي قشر داخلي بر آمدگي‌هاي ريزي به نام "بن‌ها" وجود دارند كه طرح و نقشه خطوط را تشكيل مي‌دهند و عصب‌هاي حسي از داخل انگشت به شيارهاي بين خطوط امتداد يافته و در بن‌ها ختم مي‌گردد. اگر برجستگي‌ها را با ذره بين مورد مشاهده قرار گيرند، ملاحظه خواهد شد كه روي هر كدام از آن‌ها يك رديف سوراخ وجود دارد كه همان دهانه غدد عرق هستند و اين سوراخ‌ها با فواصل مساوي از يكديگر قرار گرفته‌اند.
هر كدام از اين سوراخ‌ها را با خطي كه آن را احاطه كرده است "جزيره" (Island) مي‌گويند. مي‌توان گفت كه اصولاً خطوط از به هم پيوستن اين جزيره‌ها به وجود مي‌آيند. بنابراين تعداد سوراخ‌هاي عرق روي يك خط، معرّف تعداد جزيره‌هاي آن خط نيز مي‌باشد. از نظر تشخيص هويت خطوط به سه قسمت تقسيم مي‌گردند: آثار انگشتان دست، آثار كف دست، آثار كف پا. در بين اين قسمت‌ها، آثار انگشتان اهميت بيشتري دارند زيرا در هيچ كدام از دو قسمت ديگر، طرح و نقشه خطوط مثل نوك انگشتان پيچيده نيستند. در واقع خطوط بند پايين انگشتان و همچنين كفت دست يكنواخت و ساده مي باشند.
دليل ديگري نيز در اهميت آثار انگشتان وجود دارد و آن هم اين است كه آثاري كه در صحنه‌هاي جرم به دست مي‌آيند، اغلب متعلق به انگشتان مي‌باشند .
بند دوم: علل به وجود آمدن خطوط برجسته سرانگشتان متخصصان زيست‌شناسي در مورد علت به وجود آمدن خطوط برجسته سرانگشتان كف دست و پا دو عقيده متفاوت ابراز داشته‌اند. برخي عقيده دارند كه خطوط مذكور براي ايجاد اصطكاك و جلوگيري از لغزيدن دست و پاي انسان روي سطوح صاف همانند سنگ و تنه درخت خلق شده است. برخي ديگر به دليل وجود پي‌هاي لامسه در محل خطوط مذكور عقيده دارند كه اين خطوط براي حس لامسه و كمك به تشخيص زبري و نرمي و سردي و گرمي اشياء خلق گرديده‌اند. در هر حال عامل به وجود آوردنده خطوط برجسته پوستي "پاپي‌هاي" موجود در طبقه "دِرم" مي‌باشند كه در قسمت گوشتي زير پوست قرار دارند. ضمناً چون دهانه لوله‌هاي غدد مترشحه عرق روي خطوط برجسته پوستي قرار دارند، هميشه سطح اين خطوط آغشته به عرق است و در تماس سرانگشتان يا كف دست و پا با اشياء، عرق مترشحه، تصوير خطوط برجسته پوستي را به صورت نامرئي روي سطح مورد تماس برجاي مي‌گذارد .
بند سوم: علت اهميت علم انگشت‌نگاري تشخيص هويت از طريق انگشت‌نگاري بر اين اصل استوار است كه دو اثر انگشت كاملاً يكسان وجود ندارد. آثار انگشت بسياري از لحاظ شكل، طرح و يا اندازه وجود دارند، اما تا به امروز دو اثر انگشت كه كاملاً مشابه هم باشند به دست نيامده است . بنابراين مهمترين فايده علم انگشت‌نگاري تعيين هويت مجرمان مي باشد، زيرا مجرمان هميشه هويت واقعي خود را مخفي مي‌كنند و هر بار با مشخصاتي متفاوت مرتكب جرم مي‌شوند. اما انگشت‌نگاري وسيله تشخيص هويت واقعي آن‌ها مي‌باشد . به عبارت ديگر اگر آثار باقي‌مانده انگشتان مجرم كه بر روي در، ميز شيشه يا در ساير نقاط صحنه جرم باقي مي‌ماند، با استفاده از دانش انگشت‌نگاري جمع‌آوري و طبقه‌بندي علمي شود، به تشخيص هويت مجرمان كمك خواهد نمود و مقامات قضايي را در انجام وظايف محوله ياري خواهد كرد، به ويژه در مورد مجرمين با سابقه‌اي كه مرتكب تكرار جرم مي‌شوند و در حين دستگيري، براي مخفي نگاه داشتن سوابق مجرميت خود در صدد تغيير نام و مشخصات خودشان بر مي‌آيند. در اين قبيل موارد دانش انگشت‌نگاري به كمك بايگاني آثار انگشتان مجرمان، سوابق و هويت اصلي مجرم را تعيين مي‌كند؛ و مقامات قضايي نيز با كمك اطلاعات اين علم امر تعقيب و محاكمه را انجام داده و مقررات تعدد يا تكرار جرم را اعمال مي‌كنند.
به اين ترتيب امروزه علم انگشت‌نگاري به طور مؤثري در كشف جرم ‌و دستگيري بزهكاران و قضاوت صحيح درباره آن‌ها، به حقوق جزا كمك مي‌كند . شايد بتوان گفت انگشت‌نگاري تنها وسيله قاطع براي شناسايي هويت واقعي افراد مي‌باشد. قابل ذكر است سابقاً روش طبقه‌بندي انگشت‌نگاري "هنري" يكي از پيشرفته‌ترين سيستم‌هاي طبقه‌بندي در جهان به شمار مي‌رفت كه با جمع‌آوري و نگهداري كارت‌هاي انگشت‌نگاري مجرمان حرفه‌اي، صدور گواهي‌نامه عدم سوء پيشينه امكان پذير مي‌گرديد. اين روش هنوز هم در بسياري از كشورها اعمال مي‌گردد. اما در كشورهاي پيشرفته امروزه به وسيله كامپيوتر و با دستگاه الكترونيك اثرات انگشت نگهداري مي‌شوند .
بند چهارم: اصول علم انگشت‌نگاري در علم انگشت‌نگاري دو اصل بسيار مهم وجود دارد كه عبارتند از: اصل اول: دو انگشت يكسان در جهان وجود ندارد: زماني كه براي اولين بار، انگشت‌نگاري براي تشخيص هويت به كار رفت، بعضي وكلاي دادگستري به آن ايراد گرفته و مي‌گفتند ممكن است آثار انگشتاني پيدا كرد كه يكسان باشند؛ ولي "گالتون" در كتاب "آثار انگشتان" از روي علوم رياضي ثابت نمود كه ممكن نيست دو اثر انگشت مساوي و يكسان پيدا كرد. با اين وجود مخالفين باز هم اعتراض كردند كه اين محاسبات كاملاً فرضي است، زيرا هنوز به اندازه كافي آثار انگشتان مختلف مورد آزمايش واقع نگرديده‌اند. اما امروزه پس از ديدن و امتحان دقيق ميليون‌ها اثر انگشت، به جرأت مي‌توان گفت كه دو اثر انگشت يكسان در جهان وجود ندارد . شكل و تعداد خطوط برجسته سر هر يك از انگشتان يك فرد با ساير انگشتان او متفاوت است و به طريق اولي، آثار انگشت افراد مختلف نيز با يكديگر تفاوت دارد. در مقايسه نقش خطوط برجسته سرانگشتان والدين با فرزندان، فرزندان با يكديگر و حتي دو قلوهاي همسان (يك تخمكي) باهم تفاوت‌هايي ديده مي‌شود . چنين به نظر مي‌رسد كه آثار انگشت نيز مثل ساير اشياء و موارد طبيعت تابع قانون معروف "كتله" مي‌باشد كه بر طبق آن "طبيعت هيچ وقت دو چيز يكسان خلق ننموده است و هر چيزي كه به دست طبيعت ساخته مي‌شود، اختلاف غير محدودي با اشياء مشابه ديگر دارد.
" غير از "گالتون" يك دانشمند قاره امريكاي‌جنوبي نيز اين طور حساب كرده كه اگر فقط بيست نقطه مخصوص را در يك اثر انگشت مشخص كنيم، پيدا شدن اثر انگشتي با بيست نقطه مشخص نظير آن فقط در قرن چهار ميليارد و ششصد هزار و سيصد و سي و هفتم امكان پذير است. به هر حال تاكنون در جهان آثار انگشت يكساني از دو نفر مشاهده نشده است .
اصل دوم: خطوط انگشت غير قابل تغيير هستند: خطوط انگشتان در ماه چهارم حاملگي مادر و حدود صد و بيستمين روز پيدايش جنين به وجود مي‌آيد. يك جنين سه ماهه انگشتان كاملاً نرمي دارد و از اين تاريخ به بعد خطوط برجسته در نوك انگشتان شروع به نمو مي‌كند و نهايتاً تمام انگشت را در برمي‌گيرد. بعدها طي مراحل نمو جنين در داخل رحم و پس از تولد، خطوط انگشت بزرگتر مي‌گردند، ولي به هيچ وجه تغييري در شماره و ترتيب آن‌ها حاصل نمي‌گردد . بنابراين بايد گفت خطوط برجسته سرانگشتان از زمان به وجود آمدن (3 تا 4 ماهگي دوران جنيني) تا زمان از بين رفتن (معدوم شدن پوست دست جسد) تغيير شكل نمي‌دهد و تنها فرق آثار انگشت يك نوزاد با آثار انگشت همان شخص در سنين كهولت، كوچك و بزرگي آن‌ها است و از نظر تعداد و شكل و حالت خطوط و ساير مميزات، با هم تفاوتي ندارند.
به عبارت ديگر، آثار انگشت دوران كهولت يك فرد همانند عكس بزرگ شده آثار انگشت دوران طفوليت وي است . قابل ذكر است كه دانشمندي به نام "داكر" در سال 1756 و در شهر "جيسن" آلمان، در حالي‌كه 34 سال سن داشت از كف دست خود اثري برداشت. او بعد از گذشت 41 سال يعني در سن 85 سالگي (1897) اثر ديگري از كف دست خود برداشت. اين دو اثر كه اكنون نيز موجود هستند، كاملاً يكسان و برابر بودند .
بند پنچم: تأثير توارث در خطوط انگشتان گاهي اوقات ادعا مي‌شود كه نقوش خطوط انگشتان يك فرد ممكن است با تمام جزئيات آن به اولاد او منتقل شود و حتي با اين وسيله مي‌توان رابطه پدري را ثابت نمود. اما اين عقايد با يكي از اصول اساسي انگشت‌نگاري مبني بر فردي و انحصاري بودن نقوش سرانگشت است، مغايرت دارد .
"گالتون" در تحقيقات خود راجع به موضوع تأثير وراثت در اثر انگشت به اين نتيجه رسيد كه نقوش سرانگشت توارثي نيستند. همچنين بعد از گالتون نيز چند دانشمند ديگر اين موضوع را مورد مطالعه قرار دادند. في‌المثل "فورژو" (درسال 1792) در خانواده‌هاي مختلفي كه ازدواج بين آن‌ها رايج بود مطالعه كرده و تا سه نسل هم جلو رفت و نشان داد كه آثار انگشت آن‌ها توارثي نبوده است. "سينت" نيز پس از آزمايش‌هاي متعدد در خانواده‌هاي مختلف تا نسل پنچم، به همان نتايج "فورژو" دست يافت. البته "سويدالي" در سال 1907 ادعا نمود كه آثار انگشتان مختصر ارتباطي با توارث دارند. اما بعد از "سويدالي" نيز چند دانشمند ديگر همچون "هلوگ" و "هارستر" همان عقيده قبلي را كه بر طبق آن نقوش سرانگشتان توارثي نيستند، تأييد نمودند . آنچه كه مسلم است اين است كه خطوط برجسته سرانگشتان تحت تأثير عوامل وراثتي شكل مي‌گيرند، ولي هنوز ژن‌هاي مؤثر در اين زمينه شناخته نشده‌اند.
قطعاً هر قدر درجه قرابت اشخاص نسبت به هم بيشتر باشد، ميزان درصد شباهت ظاهري شكل نقوش سرانگشتان آن‌ها بيشتر است . اما به هر حال تمام محققين اتفاق نظر دارند كه برابري و يكساني اثر انگشت بين خويشاوندان نسبي به هيچ وجه ديده نشده است. بنابراين بايد گفت هويت پدري را از روي آثار انگشت پسر او نمي توان تشخيص داده و ثابت نمود .
بند ششم: نكات مهم در مورد خطوط پوستي روي انگشتان در رابطه با خطوط پوستي، نكات زير قابل توجه است :
1.امروزه ثابت شده كه شيارها و خطوط پوستي، علاوه بر سرانگشتان شامل خطوط برجسته بندهاي دوم و سوم انگشتان و كف دست و پا - يعني تمام خطوط پوستي - نيز مي‌گردد.
2.سوختگي‌ها و جراحات پوست سرانگشتان، در صورتي كه سطحي باشند روي شكل خطوط پوستي تأثيري نمي‌گذارند و پس از التيام زخم، خطوط مذكور بدون تغيير و مانند سابق در محل ظاهر مي‌گردند.
3.چنانچه آسيب‌هاي ناشي از جراحات يا سوختگي‌ها عمقي باشند و پاپي‌هاي لايه زيرين پوست كه در به وجود آوردن خطوط پوستي نقش مؤثري دارند آسيب ببينند، معمولاً محل زخم پس از بهبودي با ساير قسمت‌هاي پوست دست متفاوت مي‌شود و اصولاً در اين قبيل موارد خطوط پوستي ديگر مانند سابق بازسازي و ظاهر نمي‌شوند.
4.برخي از مجرمان سابقه‌دار براي كتمان هويّت و سوابق سوء پيشين خويش، به فكر ايجاد تغييراتي در پوست سرانگشتان خود افتاده و به اين منظور به كمك يك جراح، پوست سرانگشتان خود را برداشته و پوست ساير قسمت‌هاي بدن (پهلوها) را به جاي آن پيوند مي‌زدند. البته از آنجايي كه پوست جديد فاقد خطوط برجسته بوده و آثار جراحي روي سرانگشتان و نيز در محل برداشتن پوست روي بدن باقي مي‌ماند، لذا پليس به حيله آن‌ها پي مي‌برد. امروزه ديگر چنين مواردي مشاهده نمي‌شود.
5.برخي ازبيماري‌هاي پوستي روي خطوط پوستي بي‌تأثير هستند. ولي بيماري "سفليس عصبي" تأثير سوء موقتي دارد. بيماري‌هاي "اِسكِلرودرمي" و "سپوريازيس" تأثير سوء دائمي بر خطوط پوستي دارند كه انگشت‌نگاري اين قبيل اشخاص را با مشكل مواجه مي‌سازد.
6.برخي مشاغل همچون بنايي و سيمان‌كاري يا تماس مستقيم دست با مواد شيميايي سوزاننده (اسيدها و بازها) باعث صافي نسبي خطوط و ايجاد مشكل در امر انگشت‌نگاري مي‌شود. در صورت خودداري اين قبيل افراد از كارهاي مذكور و معالجات ابتدايي همچون ماساژ سرانگشتان با گليسرين يا روغن زيتون، خطوط برجسته ترميم شده و به حالت اول بر مي‌گردند.
7.تعداد خطوطي كه در دوران كودكي مثلاً در طول يك سانتي‌متر وجود داشته، به مراتب بيشتر از تعداد خطوطي است كه در دوران كهولت در همان واحد طولي وجود دارد. اين مسئله مي‌تواند به تعيين سن صاحب اثر انگشت كمك كند.
8.در مورد اين سؤال كه بين گروه خوني افراد و شكل نقوش سرانگشت آن‌ها رابطه معناداري وجود دارد يا خير، مطالعاتي انجام شده، ولي هنوز نتيجه مشخصي در جهت رد يا اثبات موضوع به دست نيامده است.
بند هفتم: طرح‌هاي اصلي خطوط سرانگشتان تفسير طرح انگشت‌نگاري، از تجزيه و تحليل شكل، نما و يا فرم كلي كه از تماس برجستگي‌هاي به جاي مانده انجام مي‌گيرد، سه طرح عمده "آرك‌ها"، "لوپ‌ها" و "ورل‌ها" را شامل مي‌شود.
1.آرك‌ها: به دو نوع ساده و خيمه‌اي تقسيم مي‌شوند. در آرك‌هاي ساده برجستگي‌هاي اثرانگشت، از سويي به سوي ديگر، با يك خيز يا موجي در مركز، بدون پيچش تند رو به بالا و بدون پيچش يا زاويه رو به عقب جريان مي‌يابد. آرك‌هاي خيمه‌اي نيز آرك‌هاي ساده هستند با اين تفاوت كه برجستگي‌هاي داخل هسته (كه عبارت از مركز تقريبي طرح است) تشكيل يك زاويه را مي‌دهند يا اين‌كه با يك يا دو برجستگي در هسته، خيز تندي را تشكيل مي‌دهند يا اين‌كه با داشتن دو ويژگي اصلي به طرح لوپ شبيه مي‌شوند ولي فاقد يكي ديگر از ويژگي‌هاي اصلي لوپ هستند .
2.لوپ‌ها: نوعي طرح اثر انگشت هستند كه در آن يك يا چند برجستگي، وارد دو طرف اثر مي‌شوند، دوباره انحناء مي‌يابند، به خط فرضي كه از دلتا به هسته كشيده مي‌شود برخورد مي‌كنند و يا از آن گذر مي‌كنند و به همان طرف ديگر كه خط يا خطوط از آن وارد شده، ختم مي‌شوند. لوپ‌ها سه ويژگي اصلي دارند: بايد با انحناء يا خميدگي كافي به عقب رفته و ادامه آن نيز به سمت دلتا (نقطه‌اي در اولين انشعاب) تا نقطه خط فرضي كشيده شده باشد؛همچنين يك دلتا و حداقل يك برجستگي داشته باشد. لوپ‌ها به نوع اولنار (زيرين) و راديان (زبرين) تقسيم مي‌شوند. لوپ‌هاي اولنار طرح‌هايي هستند كه درآن‌ها لوپ‌ها در جهت انگشتان كوچك جريان مي‌يابند. اما لوپ‌هاي راديان طرح‌هايي هستند كه در آن‌ها لوپ‌ها به سمت انگشتان شست جريان پيدا مي‌كنند .
3.وُرل‌ها: طرح‌هايي هستند كه در آن‌ها خطوط برجسته به صورت دايره‌ها يا مارپيچ‌هاي متحدالمركز و يا اشكال هندسي ديگري شبيه اين اشكال ديده مي‌شوند. ورل‌ها به انواع ورل‌هاي ساده، لوپ‌هاي كيسه‌اي مركزي، لوپ‌هاي دوتايي و اَكسيدنتال (عَرضه) تقسيم مي‌شوند. ورل ساده داراي دو دلتا و حداقل يك خط برجسته است كه مجموعاً مدار كاملي را تشكيل مي‌دهند و شكل آن ممكن است مارپيچي، بيضي يا گونه‌اي از اشكال دايره‌اي باشد. چنانچه يك خط فرضي بين دو دلتا رسم شود، بايد حداقل با يكي از خطوط برجسته داخل طرح تماس يابد و آن را قطع كند. لوپ كيسه‌اي مركزي نيز از يك يا چند برجستگي دوراني با يك مانع كه با خط دروني جريان خطوط مركب از دو دلتا، يك زاويه 190 درجه ايجاد مي‌كند، تشكيل شده است. در بين دو دلتا خط فرضي با برجستگي دوراني در داخل طرح، تماسي نداشته يا آن را قطع نمي‌كند. اما لوپ دوتايي از تركيب دو لوپ مجزا با دو مجموعه مشخص و مجزا از نشانه‌ها و دو دلتا تشكيل مي‌شود. ورل اكسيدنتال (عرضي) نيز طرحي است با دو يا چند دلتا و تلفيقي از دو يا چند نوع طرح مختلف به استثناي آرك ساده. علاوه بر اين، اين طبقه‌بندي طرح‌هاي غير معمول و غريبي را هم كه ممكن است در هيچ كدام از تعاريف و دسته‌بندي‌ها قرار نگيرند در بر مي‌گيرد .
بند هشتم: چگونگي به دست آمدن اثر انگشت آثار انگشت به دو گونه به دست مي‌آيد : اول: از طريق انگشت‌نگاري قضايي (ده انگشتي). اين روش به مواردي اطلاق مي‌گردد كه از تمامي انگشتان دست‌هاي شخص مورد نظر (زنده يا مرده) به طريق فني انگشت‌نگاري به عمل آيد. دوم: از طريق تماس سطح انگشتان مجرمان با اشياء و وسايل (دلايل و مدارك) موجود در صحنه جرم. اين قبيل آثار كه ندانسته يا ناخواسته برجاي مي‌مانند اصطلاحاً آثار انگشت جنايي ناميده مي‌شوند و اغلب اوقات، ناقص و بعضاً نامرئي هستند كه در اين صورت، ابتدا بايد آن‌ها را ظاهر كرده و سپس ضبط نمود و نهايتاً مورد استفاده قرار داد. آثار انگشت جنايي گاهي اوقات ممكن است مربوط به كف دست يا كف پاي برهنه باشند.
ضمناً، آثار انگشتي را كه بعضاً به جاي امضاء ذيل اسناد و مدارك مي‌زنند و بعداً مورد انكار يا اختلاف واقع مي‌شود، مي‌توان جزء اين دسته از آثار انگشت به حساب آورد.
بند نهم: انواع آثار انگشت در صحنه جرم (انواع آثار انگشت جنايي) آثار انگشت مكشوفه در صحنه جرم به سه دسته مرئي (آشكار)، پلاستيكي (نرم) و نامرئي (پنهان) طبقه‌بندي مي‌شوند. آثار انگشت مرئي آن‌هايي هستند كه به آساني ديده مي‌شوندو از تماس خطوط برجسته دست و پا با سطوح اشيايي كه بر روي آن‌ها موادي مانند خون، رنگ يا انواع كثافات وجود دارد، ايجاد مي‌شوند. آثاري كه روي رنگ نرم، بتونه يا مو باقي مي‌مانند از جمله آثار پلاستيكي هستند. آثار نامرئي آن‌هايي هستند كه از تراوشات طبيعي بدن مانند عرق، چربي‌ها و اسيدهاي مترشحه از غدد چربي اطراف گوش، بيني و گردن شخص و به وسيله انگشتان منتقل مي‌شوند.
آثار نامرئي ممكن است با چشم غير مسلح ديده نشوند و يا اين‌كه تنها با استفاده از انواع نورها، بزرگ‌نمايي يا معاينه دقيق شيء از چندين زاويه، قابل رويت شوند. در حالي‌كه اثرهاي انگشت پلاستيكي، مرئي و يا منتقله از منبع كثافات، به سهولت قابل رويت بوده و بنابراين روش انگشت‌نگاري آن‌ها با روش انگشت‌نگاري آثاري كه به معناي واقعي نامرئي هستند كاملاً متفاوت است. بعضي از مأموران تحقيق از هر سه مورد اين آثار به عنوان آثار نامرئي ياد مي‌كنند . گفتار سوم: اثر انگشت از ديدگاه اسلام دين اسلام عقلايي‌ترين و منطقي‌ترين دين است به طوري كه قواعد آن همواره منطبق با عقل است و همان‌طور كه فيلسوف كبير "حاج ملا هادي سبزواري" در رساله "هداية الطالبين" گفته است: "عقل و شرع از يكديگر ناگزيرند كه عقل اُسّ و اساس است و شرع بناي بر آن و بنا را بنياد نيست بي‌اساس و اساس سودمند نيست بي‌بنا. " حكيم بزرگ اسلام ابن‌سينا در رساله "معراجيه" روايتي را از پيامبر اسلام (ص) نقل مي‌كند كه گوياي ارج والاي تفكر در نگرش ديني است: "اي علي، در مسابقه تقرب به خداوند، اگر بر مركب علم و دانايي و انديشه سوار شوي از هر كس ديگري، حتي آنان كه با نماز و روزه به سوي خدا مي‌شتابند، پيشي مي‌گيري و به قرب خداوند نايل مي‌شوي. " نگاهي اجمالي به كثرت استعمال مشتقات كلماتي مانند فقه، علم، تدبّر و تفكّر در قرآن كريم كه به دانايي و خردوزري اشاره دارد، گوياي اهميت علم در نگرش قرآني است.
في‌المثل خداوند متعال در آيه 28 سوره فاطر مي‌فرمايد: "از بندگان خدا تنها دانايان هستند كه از او مي‌ترسند." در علم اصول فقه قاعده‌اي تحت عنوان "تلازم" يا "ملازمه" وجود دارد كه بر طبق آن "كُلُّما حكم بِه العقل حكم بِه الشّرع و كُلُّما حكم بِه الشّرع حكم به العقل." يعني: هر چيزي را كه عقل به آن حكم كند شرع نيز به آن حكم مي‌كند و هر چيزي را كه شرع به آن حكم كند، عقل نيز به آن حكم مي‌كند . در مورد قاعده فوق، اثر انگشت يك مصداق بسيار عالي است، زيرا اين بحث در آيات قرآن وجود دارد و همين امر نيز دليلي متقن بر اعجاز قرآن است. حتي بايد گفت در برخي از اخبار و روايات نيز در مورد اثر انگشت اشاراتي مي‌توان يافت.
بند اول: اثر انگشت در آيات قرآن كريم بحث اثر انگشت به طور ضمني در آيه 3 و 4 سوره قيامت مورد اشاره قرار گرفته است. خداوند متعال در اين دو آيه مي‌فرمايد: " اَيَحْسبُ اْلاِنْسانُ اَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ. بَلي قادِرينَ عَلي أَنْ نُسَوَّيَ بَنانَهُ" يعني: ‌آيا انسان گمان مي‌برد استخوان‌هاي او را پس از مردن و متلاشي شدن جمع‌آوري نخواهيم كرد؟ آري ما قادريم كه حتي انگشتان (خطوط سرانگشتان) او را دوباره به صورت اول، موزون و مرتب كنيم. در مورد شأن نزول آيات فوق در "تفسير نمونه" چنين مي‌خوانيم: "در روايتي آمده است كه يكي از مشركان كه در همسايگي پيامبر(ص) زندگي مي‌كرد به نام علي بن ابي ربيعه، خدمت حضرت(ص) آمد و از روز قيامت سوال كرد كه چگونه است؟ و كي خواهد بود؟ سپس افزود: اگر آن روز را من با چشم خود ببينم، باز تو را تصديق نمي‌كنم و به تو ايمان نمي‌آورم.
آيا ممكن است خداوند اين استخوان‌ها را جمع‌آوري كند! اين باور كردني نيست. اين‌جا بود كه آيات فوق نازل شد و به او پاسخ گفت و لذا پيغمبر درباره اين مرد لجوج معاند فرمود: اللّهُم اكِفني شرّجاري السّوء. يعني: خداوندا شر اين همسايه بد را از من دوركن. [اين روايت را "مراغي" و همچنين "روح المعاني" و "تفسير صافي" با مختصر تفاوتي نقل كرده‌اند] نظير اين معني در آيات ديگر قرآن نيز به چشم مي‌خورد از جمله در آيه 78 سوره يس مي‌خوانيم: يكي از منكران معاد قطعه استخوان پوسيده‌اي را به دست گرفته بود و به پيامبر مي‌گفت: من يحيي العِظام و هِي رميم. يعني: چه كسي اين استخوان‌ها را زنده مي‌كند در حالي‌كه پوسيده است ؟" "علامه طباطبايي" در كتاب "الميزان في تفسير القرآن" در مورد آيه 3 و 4 سوره قيامت مي‌نويسد: "كلمه "حسبان" كه مصدر فعل "يحسب" است به معناي ظن (پندار) است و اگر استخوان را به صيغه جمع‌آورده و فرمود: انسان گمان كرده ما استخوان‌هايش را جمع نمي‌كنيم. براي آن است كه كنايه باشد از زنده كردن همه مردگان و استفهام موجود در اين آيه توبيخي است و معناي آيه روشن است.
جمله "قادرين" نيز حال از مفعول مدخول "بلي" است. كلمه بنان به معناي اطراف انگشتان و به قول برخي از مفسران [تفسير قرطبي، ج 19، ص94] خود انگشتان است و عبارت "تسويه بنان" صورت‌گري آن به همين صورت است كه مي‌بينيم. پس معناي آيه اين است كه آري استخوان‌ها را جمع مي‌كنيم، در حالي‌كه قادريم حتي انگشتان او را به همان صورتي كه بر حسب خلقت اول بود، دوباره صورت‌گري كنيم. و اگر (خداوند) از بين اعضاي بدن خصوص انگشتان را ذكر كرده - شايد - براي اين باشد كه به خلقت عجيب آن كه به صورت‌هاي مختلف و خصوصيات تركيب و عدد درآمده و همچنين فوايد بسياري كه به شمار نمي‌آيند و بر آن مترتب مي‌شود، اشاره كند. ]انگشتان[ مي‌دهند، مي‌ستانند، قبض و بسط مي‌كنند و ساير حركات لطيف و اعمال دقيق دارند كه با آن‌ها انسان از ساير حيوانات ممتاز مي‌شود. به علاوه [انگشتان] داراي اشكال گوناگون و خطوطي هستند كه به طور دائم اسرارشان براي انسان‌ها كشف مي‌شوند.
" در "تفسير نمونه" نيز در موردآيه فوق چنين آمده است: "تعبير به "يحسب" (از ماده "حسبان" به معني گمان) اشاره به اين است كه منكران [معاد] هرگز به گفته خود ايمان نداشتند، بلكه تنها بر پندار و گمان‌هاي واهي و بي‌اساس تكيه مي‌كردند. اما اين‌كه چرا مخصوصاً روي استخوان‌ها تكيه شده است به اين دليل است كه اولاً: دوام استخوان بيش از ساير اعضاء مي‌باشد و لذا هنگامي كه بپوسد و خاك شود و ذرات غبارش پراكنده گردد، اميد بازگشت آن در نظر افراد سطحي كمتر است؛ ثانياً: استخوان مهمترين ركن بدن انسان مي‌باشد، زيرا ستون‌هاي بدن را استخوان‌ها تشكيل مي‌دهند و تمام حركات و جابجاي و فعاليت‌هاي مهم بدن به وسيله استخوان‌ها انجام مي‌گيرد. كثرت و تنوع و اشكال و اندازه‌هاي مختلف استخوان‌ها در بدن انسان از عجايب خلقت خداوند محسوب مي‌شود و ارزش يك مهره كوچك پشت انسان هنگامي ظاهر مي‌شود كه از كار بيفتد و مي‌بينيم كه تمام بدن را فلج مي‌كند.
[اما] "بنان" در لغت هم به معني انگشتان آمده و هم به معني "سرانگشتان" و در هر دو صورت اشاره به اين نكته است كه نه تنها خداوند استخوان‌ها را جمع‌آوري مي‌كند و به حال اول باز مي‌گرداند بلكه استخوان‌هاي كوچك و ظريف و دقيق انگشتان را نيز در جاي خود قرار مي‌دهد و از آن بالاتر، خداوند حتي سرانگشتان را به طور موزون، به صورت نخست باز مي‌گرداند اين تعبير مي‌تواند اشاره لطيفي به خطوط سرانگشت انسان‌ها باشد. مي‌گويند كمتر انساني در روي زمين پيدا مي‌شود كه خطوط سرانگشت او با شخص ديگري يكسان باشد؛ يا به تعيير ديگر، خطوط ظريف و پيچيده‌اي كه بر سرانگشتان هر انساني وجود دارد، معرّف شخص او است و لذا در عصر ما مسأله انگشت‌نگاري به صورت علمي در آمده و به وسيله آن بسياري از مجرمان شناسايي شده و جرايم كشف گرديده است. همين قدر كافي است كه مثلاً سارق هنگامي كه وارد اتاق يا منزلي مي‌شود، دست خود را بر دستگيره در يا شيشه اتاق يا قفل يا صندوق بگذارد و اثر خطوط انگشتان او روي آن‌ها بماند.
در اين‌جا فوراً از آن [اثر انگشت] نمونه‌برداري كرده و با سوابقي كه از سارقان و مجرمان دارند مطابقت نموده و مجرم را پيدا مي‌كنند ." "زمخشري" مفسر بزرگ اهل سنت در تفسير "كشّاف" مي‌نويسد:"مراد از "تسويه بنان" اين است كه خداوند انگشتان دست‌ها و پاها را شيء واحد مي‌كند، بدون اين‌كه از هم جدا باشند همان‌طور كه دست و پاي شتر و الاغ را چنين كرد. آن وقت ديگر انسان نمي‌تواند كارهاي گوناگوني را كه با داشتن انگشتان انجام مي‌داده انجام دهد ." البته اين تفسير چندان مورد قبول قرار نگرفته است. "طنطاوي" مفسر مشهور مصري در تفسير آيه 3 و 4 سوره قيامت مي‌نويسد: "وقتي از يك دانشمند آلماني در مورد علت تشرف وي به دين اسلام سؤال شد، اظهار داشت كه منحصر به فرد بودن نقوش سرانگشتان هر كس و تفاوت آن با اشخاص ديگر از كشفيات علمي قرن 19 است.ولي قرآن كريم 12 قرن پيش، كه دانشمندان اروپايي در اين مورد اطلاعاتي نداشتند - چه رسد به اعراب دوران جاهليت - به اين واقعيت اشاره كرده است.
پس به طور يقين، قرآن كلام خداست و نه كلام بشر و همين امر موجب ايمان من به اعجاز قرآن و تشرف به دين اسلام گرديد. "
بند دوم: اثر انگشت در اخبار و روايات صدر اسلام در برخي از اخبار و روايات صدر اسلام اشاراتي در مورد اثر انگشت وجود دارد كه در اين‌جا دو نمونه بيان مي‌شود: 1-جابربن عبدالله انصاري (كه يكي از راويان معروف اخبار و احاديث است) در مورد شناسايي جسد پدرش (عبدالله) كه در جنگ احد شهيد شد، مي‌فرمايد: "ما عرفته اِلّا بِبنانه" يعني: نتوانستم او را بشناسم، مگر از روي سرانگشتانش . 2-در "صحيح بخاري" (كه جزء كتب "صِحاح سِتّه" اهل سنت محسوب مي‌شود) در مورد قول خداوند متعال كه فرموده است: "من المومنين رجال صدقوا ماعاهدوا ..."، در حديث مفصلي راجع به برادر "ربيع" آمده است: "كسي نتوانست شخص كشته و مُثله شده را بشناسد، مگر خواهرش از روي سرانگشتان او ." نتيجه‌گيري پليس علمي يا كشف علمي جرايم يكي از شاخه‌هاي علوم جرم‌يابي (علوم جنايي تجربي اثباتي) محسوب مي‌شود.
انگشت‌نگاري نيز يكي از اجزاء مهم پليس علمي است. از زمان‌هاي دور در كشورهاي مختلف دنيا به خصوص چين باستان، به اثر انگشت توجه خاصي مي‌شده است. اما دوران انگشت‌نگاري علمي در نيمه دوم قرن هفدهم ميلادي و هم‌زمان با تحقيقات "دكتر گريو" و "دكتر مارلپيگي" آغاز شد. مؤسس علم انگشت‌نگاري به عقيده اكثر صاحب نظران "سر ويليام هرشل" است، هر چند كه برخي از مؤلفان "دكتر فالدز" يا حتي "گالتون" يا "برتيون" را بنيان‌گذار اين علم مي‌دانند. مطالعات "هرشل" او را به شناخت دو اصل مهم علم انگشت‌نگاري رهنمون ساخت كه عبارتند از تغيير ناپذير بودن اثر انگشت افراد و منحصر به فرد بودن اين اثر. "گالتون" نقوش سرانگشتان را به سه دسته "آرچ"، "ورل" و "لوپ" تقسيم كرد و "ريچارد هنري" اولين طبقه‌بندي آثار انگشت را به وجود آورد.
عده‌اي از زيست‌شناسان معتقدند كه علت به وجود آمدن خطوط سرانگشتان كمك به تشخيص گرمي و سردي و زبري يا نرمي اجسام است. در حالي‌كه عده ديگري علت اين امر را افزايش اصطكاك و جلوگيري از لغزيدن دست انسان در گرفتن اجسام مي‌دانند. علت اهميت علم انگشت‌نگاري، كمك آن به تشخيص هويت واقعي افراد و خصوصاً مجرمان و متهمان است. حتي با كمك اين علم مي‌توان شغل برخي از افراد را مشخص كرد. امروزه براي تشخيص اثر انگشت از روش‌هاي بسيار پيشرفته و مدرن استفاده مي‌شود. قابل ذكر است كه در آيات 3 و 4 سوره قيامت به صورت ضمني به اثر انگشت اشاره شده و حتي رواياتي نيز در اين مورد در منابع روايي متعدد وجود دارد.
دانشجوي كارشناسي ارشد حقوق جزا و جرم شناسي

منابع و ماخذ

1- دكتر اردبيلي، محمد علي: حقوق جزاي عمومي، جلد 1، تهران، نشر ميزان، چاپ اول، 1379.
2- دكتر افراسيابي، محمد اسماعيل: حقوق جزاي عمومي، جلد 1، تهران، انتشارات فردوسي، چاپ اول، 1374.
3- اميني، عليرضا - جوادي، محسن: معارف اسلامي 2، قم، دفتر نشر معارف، چاپ پنجاه و سوم، 1384.
4- دكتر انصاري، ولي الله: كشف علمي جرايم، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول، 1380.
5- دكتر دانش، تاج زمان: مجرم كيست - جرم‌شناسي چيست، تهران، انتشارات كيهان، چاپ نهم، 1381.
6- سودرمن، هاري- اوكانل، جان: پليس علمي (كشف علمي جرايم)، مترجم: يحيي افتخارزاده، تهران، انتشارات زوار، چاپ دوم، 1371.
7- دكتر شامبياتي، هوشنگ: حقوق جزاي عمومي، جلد 1، تهران، انتشارات ژوبين، چاپ دهم، 1380.
8- علامه طباطبايي، محمد حسين: الميزان في تفسير القرآن، مترجم: محمدباقر موسوي، جلد 20، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1363.
9- آيت الله مكارم شيرازي، ناصر و جمعي از محققان: تفسير نمونه، جلد 25، قم، دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهاردهم، 1376.
10- دكتر محمدي، ابوالحسن: مباني استنباط حقوق اسلامي يا اصول فقه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ شانزدهم، 1382.
11- نجابتي، مهدي: پليس علمي (كشف علمي جرايم)، تهران، انتشارات سمت، چاپ سوم، 1381.
12- دكتر وليدي، محمد صالح: حقوق جزاي عمومي، جلد 1، تهران، انتشارات سمت، چاپ چهارم، 1378.

مقالات مشابه

تدابیر عام پیشگیری از بزهدیدگی از منظر قرآن و روایات اسلامی

نام نشریهقرآن، فقه و حقوق اسلامی

نام نویسندهمحمد علی حاجی ده آبادی, ریحانه بهارلویی

معنابخشی به زندگی و مؤلفه های تأثیرگذار آن در پیشگیری از جرم از منظر قرآن کریم

نام نشریهآموزه های قرآنی

نام نویسندهقدرت‌الله خسروشاهی, سارا سادات هاشمی, علیرضا نجفی اسکندری

پیشگیری ثانویه از جرم و انحراف در آموزه های قرآن

نام نشریهرفاه اجتماعی

نام نویسندهقدرت‌الله خسروشاهی

تَبْرِئَه

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهحسینعلی یوسف‌زاده

پژوهشي در مفهوم و حكم «مفسد في الارض»

نام نشریهحكومت اسلامی

نام نویسندهسیدمحمدرضا مدرسی یزدی

ماهيت جرم در فقه و قانون جزا

نام نشریهفصلنامه معرفت

نام نویسندهمحمدمهدی کرباسی

ماهيت جرم در فقه و قانون جزا

نام نشریهفصلنامه معرفت

نام نویسندهمحمدمهدی کرباسی